خیزش حیات دو قطبی روند بر فلات ایران (رونــــد
نویسنده: عبدالقادر پیران/ محقق از دانشگاه کویینزلند استرالیا
حیات چگونه در هستی شکل گرفته:
پروسه حیات در مجموعه هستی مقام و منزلت ویژه ای دارد،که جای تفکر و اندیشه است که این گالری با وجود اینهمه تابلو های جاندار و متحرک و رنگارنگ چگونه بوجود آمده؟چرا؟و برای چیست؟چه لذتی دارد گرگی گوسفندی را با زجر و آزار لت و پار کند؟یا شاهین کبوتری؟ این قانونمندی بر چه مبنایی استوار است،که چنین بی رحمانه عمل میکند..؟طبق این قانونمندی هر طلوعی غروبی دارد و هر بهاری را پاییزی،لذا مرگ را عزیز بشمار که به مرز پیری رسی و حس بدان کنی،که مزاحم جمعی و همسالانت را در کنارت نمیبینی وخسته از نفس کشیدنهای ممتد:همراه با سرفه های آنچنانی و ضعف بینایی و ....... اگر انسان از شروع اطلاع داشت،پایان را بدون هیچ دغدغه ای با تمام وجود قبول میکرد، اما از شروع چیزی در دست ندارد و وعده و وعید رهبران ادیان را خالی از واقعیت و حقیقت میدانند و میگویند؛ طبیعت است و کتب آسمانی را خیالی بیش نینگارند که این جای تاسف بسیار است. کتاب ادیان به دو گروه آسمانی و غیر آسمانی تقسیم میشود،نویسنده کتاب آسمانی را طبیعت و صاحب هستی میدانند و قرآن مسلمین را آخرین نوشته.در حالیکه یهودیت نه انجیل و نه قرآن را به رسمیت نمیشناسد و یهود تاوان آنرا در قلاع خیبر و کوره های آدم سوزی نازیها و امروز در فلسطین دارد میپردازد و طرفین از قلع و قمع یکدیگر ابایی ندارند و این تضادهای درونی ادیان موجب رشد سرمایه و قدرت گیری هیئت های حاکمه بر جوامع بشری شده و ایجاد طبقات اجتماعی اشراف یا نجبا ( زمینداران، بازرگانان، روحانیون) و فقرا ( کارگران،کشاورزان) که زمینداران همواره هیئت حاکمه را تشکیل داده و بازرگانان سیاست و روحانیون خوش خدمتی برای رضایت پادشاه یا امیر با جمع آوری زکات و خمس برای جهاد و کشور گشایی،زمین بازان برای تیول بیشتر و رعیت و خدمتکار بیشتر و برده داری و لرده فروشی و جمع آوری مال و ثروت تحت عنوان خمس و زکات از سفره بی نان کارگران وکشاورزان چه از لحاظ نیروی نظامی چه از لحاظ تدارکات و مخارج هنگفت لشکر کشی.
اما امروز همه کتب ادیان چه آسمانی و چه غیر آسمانی بر فلات ایران بهم پیوسته و قرآن کریم را در پیش خود دارند و بعنوان پرچمدار حقیقت برای بازگشت بر میزان لازم است، انسان با هر طرز تفکر و اندیشه ای گوش بدین مناظره طبیعت با انسان دهد برای نجات حیات.در این مناظره طبیعت با هر دو گروه ماتریالیست و ایده آلیست در گفتوگوست؛ از ادیان تسبیح و سجاده را گرفته و از لابراتوارها جدول مندلیف با کتابش،هفت طبقه آسمان را از ادیان و طبقات جوی را از لابراتوار و با این فاکتورها که هرکدام سندیت آنها را مهر تایید زده اند و روی میز گذاشته و جهانیان را دعوت به داوری میکند.برای قبول سهل انگاری طرفین این مسئله که حیات و بانی آن را تا به امروز بدرستی نشناخته و امروز را نقطه عطفی دانسته برای نجات حیات که بر این کره خاکی تا ابدیت به ثبت رسیده است.
مرکز مطالعات ژنتیکی محیط زیستی دیر زمانیست که میگوید و مینوسد؛حیات دو قطبی است،پس از طوفان نوح و ایجاد فلات ایران و توقف کشتی بر آرارات که دوباره آثار تاریخی کشف شده و شاید طوفان دیگری در انتظار ایستاده و ما از زمان و مکان بی اطلاعیم و اما کی و کجایش گردون داند. با توجه به وجود کشتی نوح بر بالای کوه آرارات و وجود باغ عدن در جنوب اشنویه تا کوهستان قندیل با علائمی چند از صنعت کشتی سازی نئاندرتالی در این منطقه از سنگ وچوب و نام و نشانهای مکانی و خاکهای کشاورزی و مراتع دامداری که یادآور هابیل و قابیل و خاکهای صلصال کالفخار قرآنی را در این ناحیه کوهستانی میبینیم.مرکز مطالعاتی ژنتیکی محیط زیست ژین ترجیح میدهد،این مکان را برای این مناظره در نظر بگیرند و قبل از هر گردهمایی در این مکان،نمایشگاهی از آغازین تاریخ گذشته و غنی و کهن در قالب دامداران و کشاورزان به کمک سازمانهای محیط زیست و میراث فرهنگی و نهادهای مردمی برپا دارند،تا از این رویارویی و مناظره نتیجه مطلوب و شایسته ای حاصل شود و امیدواریم چنین باشد.
در اطراف دریاچۀ ارومیه (۴) مکتب فکری تقدسی میترایی و ایزدی در نواحی شمال و غرب، بت پرستی و آیین خالدی در جنوب و شرق دریاچه اورمیه در آغازین روزهای حیات بشری بر فلات ایران دیده میشود.در کتاب (تاریخ ایران باستان) نوشته (حسن پیرنیا)معروف به "مشیرالدوله"اشاره شده،پارسیان از پاسوا در شمال غرب ایران کوچ کرده و با رمه و حشم در جنوب زاگروس اسکان گزیده اند و همچنین در کتاب تاریخ ماد نوشته(دیاکونف) ترجمه (کریم کشاورز)آمده،مادها از شمال غرب سرازیر و در مناطق مرکزی و کل فلات ایران ساکن شدند و دیاکو اولین پادشاه ایران در هگمتانه حکومت ماد را اعلام میدارد.در تاریخ آشور آمده که اسبانش را از دولت ناییری در ارومیه تهیه میکرده و زمانیکه به شرق دریاچه ارومیه لشکر کشی نموده، اشتران را میدیده که همچون بزها از کوهستان بالا و پایین میروند. تاریخ یونان و ظهور اقوام بروس بر کوهستان های آلپ و جلگه های راین و دانوب و تشکیل دولتهای آلمان ولهستان و اوکراین و در مشرق زمین و مادها و پارسیان و امپراتوری هخامنشی همه این خانواده ها برخاسته از دریاچه ارومیه اند و همچنین روسها و انگلیسها نیز از خاکهای شرق دریاچه اورمیه هستند.که نیاز به برپایی نمایشگاه دامداران و کشاورزان آغازین را در اشنویه دارد. با حیات دامداری در شمال و کشاورزی در جنوب دو خانواده روند و مامش را با خاکهایش همچون جعبه سیاهی سندیت داده و ظاهر شده برای روز حساب که باید هم نزدیک شده باشد..
جالب اینجاست هر چهار واحد حیاتی توصیف شده در سوره( الرحمن) با باغات این دریاچه با اورمیه همخوانی دارد و همچنین خاک صلصال کالفخار آیه( 14)در همین سوره بر سنگهای رسوبی نقده در جاده اشنویه و صفحات خاکی شمال و جنوب دره اشنویه که در دو پیکر روند و مامش تعریف شده،یادآور هابیل و قابیل قرآنی است و خود منطقه از لحاظ سوق الجیشی سوره(سبأ) را در خود دارد. در واقع طبیعت فلات ایران را برای شرکت دادن خاکهای شور در پروسه حیات تنظیم و راه اندازی کرده و انسان نیاز به درک حقیقت دارد و این مطلب در سیستم «حیات روند» پیداست،حیاتی که ییلاق و قشلاق میکند؛ از آنجمله حیات قبیله قریش که در قرآن کریم نیز بدان اشارت دارد و بدین ترتیب باید گفت؛ فلات ایران مولد این حیات است و آن در طبیعت نهان و دنیای علوم از دقت بدان کوتاهی و ما بدان پی بردهایم. لذا برای درک همگان تقاضای برپایی نمایشگاه دامداران وکشاورزان آغازین بر فلات ایران در اشنویه را داریم برای ثبت دقیق در تاریخ بشریت.
انسان همواره در تکاپوی یافتن اکسیر اعظم بوده،برای تداوم حیات و جاودانه بودن،از امپراتوران چین و ایران و روم باستان گرفته،تا به امروز دنیای علوم و انکار وجود مطلق از طرف دانشمندی چون (استیون هاوکینگ) و از آنجا که در تلاشهایش ناموفق بوده،بصورت سردرگم و درمانده از حقیقت چشم پوشیده و انکارش میکند،تا مزمت نشود و همچنان اسم و رسمی در جمع داشته و رهروانی راهش را تعقیب نمایند،چرا ما چنین برداشتی از دنیای علوم داریم!!؟
آیا پروفسور(استیون هاوکینگ) از برده فروشان لیورپول و بیرمنگام کشورش بریتانیای کبیر اطلاعی نداشت؟زمانیکه فوج فوج سیاهان را از آفریقا به آمریکا و اروپا درکف ناوگانهایشان دست و پا بسته محبوس میکردند؟آیا آفریقا ذخایر سنگ معدنی همچون الماس نداشت؟پترول نداشت؟زمین برای کشت و زراعت نداشت؟حیوانات برای رام کردن و دامداری نداشت؟در طبیعت چه چیزی کمتر از اروپا داشت که نتوانست رشد کند؟بجز یک چیز« درک صحیح پروفسور استیون هاوکینگ از طبیعت تا به امروز.»
مرکز مطالعات ژنتیکی محیط زیست(ژین)در استرالیا چالشهای پیچیده عصر حاضر را بهروشنی بررسی کرده و تلاش دارد،تا دنیای علوم را دعوت به داوری کند.برای کشفیاتش،تا حیات از مرگ زودرس نجات یافته و زندگی نسلها انسان تداوم پیدا کند.در طبیعتی که ساخته دست وی نیست و در تخریبش ابایی ندارد و لایه های جوی را دی اکسید کربن و اقیانوسها را با مواد آلاینده یی چون چربیهای نفت شرکتهای پترولیوم و شل و آرامکو... این دردیست گران که انسان قرن(21 )هنوز پی نبرده شور و شیرین« دو قطب»حیات هستند و مزیت دو قطبی بودن حیات برای چیست؟
دنیای دانش با تکیه بر ماتریالیزم و یافته های زیست محیطی(چارلز داروین) و قانونمندی نظریه تکامل انسان دیواری دور دانشجو کشیده،امروزه طالبان از علم اطراف بی اطلاع و افکارشان در حوزه تکامل و انسان عقلمند برخاسته از آفریقا را در ضمیر خود گنجانده و به هیچوجه آمادۀ نیست رسیدن به رخدادهای زیست محیطی اطرافش را خارج از دید تکامل مورد برسی قرار دهد. هر گونه این مسئله را بالا و پایین میکنم در مخیله ام نمیگنجد مسئله چیست؟من ناتوان در این میدان سوار بر مرکب دانش(3 )دهه به تاخت تازانده ام،تا به سرچشمه ها برسم و نتایج چنین مینماید به مقصد رسیده ایم و باید منتظر ماند تا چه دستور دهد.
خیزش حیات بر فلات ایران:
موضوع ادعای بزرگی است از خیزش حیات بر فلات ایران در قالب چوپان و رمه اش در (5)قالب متنوع که(4)واحد از آنها بر صفحات خاکی مختص به خود دیده میشوند و یک واحد با تعییر دما کوچ کرده و میرود تا به جای مناسب میرسد.بر مبنای این روحیه آنرا«روند» (Rawand) خوانده،که لغتی است کردی به معنای کوچ کننده. این خیزش بر فلات ایران در اطراف دریاچه ارومیه دیده میشود و نقطه عطف یا بهتر گفته باشیم نقطه استارت این حرکت جنوب غرب دریاچه ارومیه است،با پیکر سنگی چوپان و رمه اش بر سنگهای رسوبی دریاچه اورمیه.در ولایت اشنویه فرهنگ دامداری و کشاورزی حاکم است،اسامی قبایل ساکن در اطراف دریاچه منتج از عوامل موجود در طبیعت آن حوزه که خاستگاهش است.در این نواحی بز وگوسفند دو حیوان پر ثمر دیده میشوند: لذا آنان را رام کرده و صاحب شده اند و صاحبان را به همان حالات فیزیکی حیوان رام کرده صدا کرده اند.مثلا کلمه(سپیران) در فرهنگ دامداری یعنی گله سفید که با حذف حرف سین از اول کلمه به (پیران) اکتفا نموده.در آسیای صغیر این کلمه به وفور دیده میشود، مانند (شیخ سعید پیران)یا (پیران ویسه) در شاهنامه فردوسی از دربار شاه ایران قهر کرده به دربار (افراسیاب) میرود و داستان (سیاوش )پسر(کیکاووس) شاه ایران زمین.پیران یک نام خانوادگی کردی است،در فرهنگ سبایی یا (روندی) در آغازین حیات دیده میشود و مختص صاحبان گوسفند مرینوس بوده،در زبان کردی به گوسفند « مَر» گویند و جمع آن«مَران»و چون رنگ پشم گوسفند سفید بوده و سفید در زبان کردی« سپی» تلفظ میشود و سپییمران به سپیران و سپیران به پیران ختم گردیده و همچنین گوسفند روند که گوسفندی مهاجر و کوچ کننده است و خاستگاهش از خاکهای صلصال کالفخار قرآنی در منطقه اشنویه است و صاحبش بنام« روند» آن را صدا کرده اند و نام مامَش از (مامَرَش= عمو سیاه) یا (مَر و مالاتی رَش = حیوانات سیاه) گرفته شده که ساکنین جنوب اشنویه را تشکیل داده اند و همچنین در اشنویه خانواده هایی از دیر باز ساکن بوده اند،و آنان را هندو خطاب میکرده اند.این خانواده ها متعلق به منطقه (گروس)و نواحی سقز تکاب و شاهیندژ و غار کرفتو را در بر گرفته و این جماعت از طریق کارگری و صنایع دستی مانند سفال، گلیم و جاجم و قالی و ریس پشم و مو در بافتن خیمه و چادر و پوشاک زمستانی جوراب و کلاه و زنگال و خورجین و ندافی و نمد مالی امرار معاش میکرده اند.از نمد زیر انداز و بالاپوش چوپانی درست میکردند و به مقدار زیادی تولیدات داشتند و به بازارهای مکاره اطراف فرستاده و میفروختند و این کلمه هندو را باید گفت؛یک کلمه ترکیبی است از دو لغت لاتین (Hand + Do (کار با دست و اقوام لاتین محصول حیات انسان آبهای شورند،در مناطق سهند و زنجان و اردبیل و سبلان (آذریها = سورانها ) بر صفحات خاکی ظاهر و زندگی را شروع کرده اند،این نام هندو را به ساکنان ناحیه گروس داده اند،که با هم بسیار در ارتباط بوده اند از آنجا که شتر حیوان رهنورد و متولد آبشور است،و سورانها آنها را رام کرده و پرورش داده،به هندوها فروخته و کاروان راه انداختند به سمت صحاری برای فتح جهان ناشناخته از شاهیندژ بگیر تا دهلی و داکای پایتخت بنگلادش و میانمار و از شرق تا به چین و بازار کتان و ابریشم و برنج و چای مادها یا هندو جهانی شدند.
این قوم گوسفندی بنام کردی «شین بَش» داشت و همچون گوسفند مامش پشم مرغوبی برای تجارت نداشت،لذا هندو مشغول صنایع دستی و ساختن کرجی شدند، برای سفر های دریایی به شمال گروس که کوهستان سهند بود،گله های شتر و خرید شتر از واجبات بود و فروش صنایع دستی با نرخ بالا.چون سورانها برای جمع آوری محصولات دامی و کشاورزی شان برای فصول زمستانی بدانها نیاز مبرمی داشتند.هندوها اصالتا با بومیان امروزی استرالیا همزاد یا همخاکند و از جنس عنصر فسفاتین و مامش ها از نوع کربنات و سنگ سیاه گرانیت،و سنگ معدن هر دو تاراج میشود برای نما کاری ساختمان.این دو قوم مامش و هندو بدلیل مرغوب نبودن پشم گوسفند به کشاورزی و صنایع دستی روی میآورند و درخت برایشان نان آور میشود و توتم حیاتشان گشته و به پرستش آن میپردازند،از راه پرستش سود جویان مهاراجه میشوند و مردمان به نیایش میایستند،همچون مصریان پای فرعون.
قیام زرتشت :
پیرانها صاحبان گوسفند مرینوس بودند،مردمانی سفید با موهایی بور و چشمانی آبی یا سبز و قهویی که در منطقه امروزی سوما برادوست از نواحی غرب دریاچه اورمیه و محدوده سلماس ساکن بوده اند و خاستگاهشان همین نواحی است.که به شپیران معروف است و آیین میترایی داشته اند و بدلیل مرغوبیت پشم گوسفندشان بازار شام را در این قسمت قرق میکنند و با استفاده از قوای هوشی بسیار بالایشان برنامه ازدیاد گوسفند را پایه ریزی و سران قوم از کشتارشان جلوگیری میکنند،تا روزی پشم بر بدن دارد،بدینسان گوسفند زاد و ولد کرده تکثیر میشود و از گله های ده تایی و صدتایی به ده هزار و صد هزار میرسد و نیاز به چراگاههای پرپشت همسایه جنوبی که روند است پیدا میکنند. نبض بازار شام در دست پیرانها بوده و قوم روند آنان را چنین جلد و کوشا میدیدند دوست داشتند با آنان در ارتباط مستقیم باشند.لذا بدانان پیشنهاد اتحادیه دامداری میدهند و پیرانها از خدا خواسته و میپذیرند،ولی با یک پیش شرط و آن هم قبول آیین میترایی از طرف بزرگان قوم روند بوده،زیرا قوم روند آیین ایزدی داشتند و شیطان را« ملک طاووس» خطاب میکرده اند و آن را در چهار دیواری خانه شان بعنوان ناظر و شاهد بر اعمال در خفای انسان قبول کرده و احترام گذاشته و آن را تکریم میکردند..
آیین ایزدی در بین قوم کرد دیده میشود دارای قوانین خاص خود است و اهریمن را ملک طاووس خطاب کرده و از وی اطاعت میکنند.خاستگاه این آیین با رهبریت زرتشت از جنوب ارومیه تا به دره اشنویه بوده،با قبول آیین میترایی از طرف ریش سفیدان روند،زرتشت بعنوان اعتراض با حشم و مریدانش کوچ کرده و به طرف جنوب اشنویه میرود و در میان جنگلهای بارانی کوهستان قندیل اطراق میکند.از آثار بجامانده در آتشکده آذرگشسب در شاهیندژ چنین پیداست،این مقام روحانی به اسب علاقه زیادی داشته و اولین آتشکده اش را بنام« اسب رخشان » نامگذاری کرده. با تعقیب سران عشایر پیران برای پیدا کردن مرتع و چراگاه با سران مامش در مناطق پارسوا و لاهیجان وارد گفتگو شده و آنان را تشویق به کوچ میکند به طرف بین النهرین بروند، و بدینسان کوهستان زاگروس از آرارات تا قندیل تحت سلطه پیرانها و از آنجا تا کنار رود دجله و فرات بصورت کولنی به اشغال خود در میآورند و بابل را در میان دو رود دجله و فرات بر رودخانه دجله بنا مینهند و زرتشت به ناچار از قوم هندو ساکن در گروس تقاضای پناهندگی کرده و بدین ناحیه کوچ میکند و این پناهندگی هم بدلیل داشتن گوسفند روند و اسب بوده،چون مورد نیاز صنعتگران قالی باف افشار بوده و آنان با کیفیت پشم روند آشنایی کاملی داشتند و با یک تیر چند نشان را زدند.گوسفند و اسب، نیروی دماغی متفکر در طراحی و سبک زندگی بهتر بوده و با رسیدن زرتشتیان به این دیار نظام اجتماعی از بت پرستی به یکتا پرستی تغییر یافته و صنایع دستی در رشته های مختلف با طرح و سازه های پربارتر عرضه شد و کردان (زرتشتیان) در صف مقدم جوامع ظاهر میشدند.بطوری که هگمتانه آیین زرتشت را به رسمیت شناخته و بر بت پرستی خط بطلان کشید.
امروزه ساکنین منطقه گروس را کُرده خطاب میکنند و با هندو قطع رابطه کرده اند، هرچند ظاهری هندو دارند و در حکومت داری بنام ماد دیده میشوند.تاریخ غم انگیزی است،باید نشست و گریست برای انسانهایی که جان باختند و برای زندگی با معرفت و اندیشه کشته شدند،تا آینده ای بسازند برای آیندگان، اما آوخ افکاری چند در تلاش کسب مال و منال و ثروتهای قارونی عرصه بر زرتشت و زرتشتیان تنگ و بر رودخانه ها سد بستند و کانهای ذغال سنگ و طلا و آهن و مس و الماس و نفت و گاز و گرانیت را از دل خاک به تاراج بردند و این طبیعت بکر را به جهنم تبدیل و دوباره ساختنش محال مینماید.چرا که زالو بدان چسبیده و به آسانی نمیشود جدایش کرد.زردتشت را سلام دهیم برای ادای دین همچون او بر راه قرآنی و سیره انبیا به رهبری حضرت محمد(ص)،و دانشگاهیان دلسوز باید بدین امر خطیر کنند و تا آنجا طبیعت اذن دهد در انجامش دریغ نه ورزیم.
سوران یا آذری :
این بخش برای شناخت خود خواننده با توجه به خاک و آب در طبیعت بسیار مهم است،طبق داده های خاکی شرق دریاچه از کوهستان سهند تا رودخانه تلخه رود تبریز و از آنجا تا بلندیهای سبلان و از سبلان تا اردبیل و از آنجا تا طارم و منجیل و سه راه قزوین و از آنجا تا به سهند خاک پاک آذربایجان است،که دارای دو پیکر حیاتی است.آذری در سرزمینی ترش زندگی میکنند.بادین و سوران این نام ها در دستور زبان ترکی یافت نمیشود،زمانی که مادها تبریز، میانه، زنجان و اردبیل را از نظر تجاری اشغال کردند، بزرگترین مشتریان شتر، اسب، گوسفند و گاو و مجسمه سازی و فرهنگ بودند.کوروش قول داد که با هم این کار را انجام دهند و اهالی مازندران به نام ایل قشقایی به جنوب ایران رفتند که هنوز ترکی صحبت میکنند.
در مورد انسان هم صادق است،زادگاه شتر تبریز و زادگاه گوسفند زنجان،و آذری ترک نیستند،اگر بلند و نازک اندام باشند انگلیسی واگر چاق و چله باشند روسی یا چچنی هستند،ساختمان ژنتیکی ترکان سولفات است،با چشمانی بادامی ژنهای قفقازی و تار صوتی شان دامنه لاتینی دارد و واضح و روشن است.(رشید بهبودف) از لحاظ تون صدا آذری است.در فرهنگ اشنویه برای این دو حیات همرنگ از دو کلمه (سوران )و (بادین) استفاده کرده اند،بادین برای قد بلند شتری بکار گرفته شده.با تشکیل هیئت علمی و تحقیق در این زمینه میشود به ذات این مسئله پی برد،در واقع اگر فرمول در دست باشد راه حل ساده است.
نکته بسیار جالب در زیستگاه تبریز منطقه شمالی (تلخه رود) تا حدود (دشت مغان) خاک ژنهای سفید است،و سرزمین ارامنه و شترهای این نواحی کرمی رنگ هستند،مرغ و خروس لاری سفید زود پز،حبه انگور سفید بلند و زودرس، شتر این خاک خوشمزه و زود پز و شیر این حیوان کم چرب است محصولات غذایی اورگانیک این خاکها برای درمان سرطان چاره ساز است.
پیرانها در منطقه آرارات:
این بخش از حیات بشری بسیار قابل توجه و اندیشه است بر این کره خاکی ،چون کلید شناخت برای باز کردن قفل زنگ زده پروسه حیات است،.چرا که رهبریت امپراتوری روم، بنیانگذار تمدنهای یونان باستان، فراعنه مصر، تمدن بابل و امپراتوری پارسیان بر فلات ایران از تراوشات نیروی دماغی این ژن است و از لحاظ عنصری متعلق به آبهای شور است. هر چند هسته اش ریشه کربنی دارد و از نئاندرتالهاست،اما محیط در وی اثر کرده و پوسته ای کلرین بر آن کشیده و نوع فلز آن سدیم است و انسان برخاسته از آن فردیست با پوستی سفید و چشمانی آبی، سبز یا قهویی درخشان و جذاب. تحقیق خاکی یا عنصری این ژن طوفان برپا میکند و موجب تغییرات بنیادی در شیوه تفکر بشری میشود و بازگشت به دنیای ایده آلیستی اما به شیوه ای منطقی و بدور از سفسطه و ریا و تذویر.این حیات بشری با بهره خدادادی از طبیعت زیبایی اندام، نیروی دماغی بسیار بالا با بز و گوسفند مرینوس که دارای کیفیت مو وپشم و تولیدات لبنی و گوشت بسیار مرغوب آنها،در اندک زمانی توانست از آرارات تا دلتای رود نیل را زیر نگین خود در آورد اعجوبه ای از عجایب روی زمین بشمار میرود.آنان با استفاده از این گوسفند،گوسفند همسایه را هم بدان الحاق و همسایه را از اسم و رسم انداخته و چوپان حشم و نگهبان کاخهایش کرد و هر زمان از طرف وی احساس خطر نمود سرش را زیر آب کرده تا امروز.
بر بالای فلات ایران در جنوب اشنویه ناحیه ای بنام پارسوا داریم طبق تاریخ ایران باستان نوشته حسن پیرنیا که در محدوده گوسفند روند است و همچنین منطقه ای در اروپا داریم بنام سرزمین پروس بر دامنه های کوهستان آلپ که بر سواحل رود راین و دانوب و مانش اطراق کرده به دامداری و کشاورزی پرداخته و همواره رهبریت امپراتوری روم و یونان باستان و فراعنه مصر را داشته !!! او کیست؟ و یهود نیز از این تبار است و مدعی ژن برترند و چنین است اما چرا و به چه دلیل که در بخش عناصر از آن به تفصیل گفتگو خواهیم کرد.
امروزه این قوم در شمال غرب ایران و شرق ترکیه به زازاکی معروف و با گوسفند مرینوس به کار دامداری و زراعت مشغول هستند،قوم کرمانج هم در منطقه دیاربکر ساکن هستند و گوسفند مرینوس دارند. که میتوان گفت اینها بازماندگان اقوامی هستند که با رمه های مرینوس از تنگه داردانل و بسفر عبور کرده وارد قلمرو اروپا شدند و فرهنگ و صناعت دامداری و کشاورزی را اشاعه دادند که زازاکی ریشه پروسیها و کرمانج ریشه یونانیها و ایتالیاییهای امروزند که یک ژن روندی هستند.
همه این تفاوتها در کتب آسمانی بویژه قرآن کریم پیداست و در چندین آیه به انسانها توصیه میکند که با ساکنین به ملایمت برخورد کرده و آنان را از سرزمین شان بیرون نکنند و با گرفتن جزیه کمی با آنان رفتار نمایند. در کل مرز بندی ژنتیکی بسیار محکمی در کتب آسمانی دیده میشود که در دنیای علوم این مرز بندی وجود ندارد و همین مسئله باعث مشکلات زیادی در جامعه بشری شده. در بین کتب آسمانی )قرآن کریم( را باید به میدان آورد و با طبیعت و حیاتش تطبیق داد تا انسان از خاک مطلع و با رعایت قوانین آن به زندگی ادامه دهد تا دچار امراض سرطانی و کرونایی نشود.
روند کیست ؟
طبیعت اگر فلات ایران را بنا نهاد بدان دلیل بود ،که انسانهای قبل از طوفان نوح محیط زیست را تاراج و نابود کردند و باورهایشان به ذات کبریایی بسیار ضعیف شده بود.مثل همین دورانی که ما در آن زندگی میکنیم و حضرت حق به بنده اش نوح فرمان ساختن کشتی را داده و طوفان گرفت و پایان یافت.نتیجه اش فلات ایران و حیاتی دیگر بر روی آن که تا به امروز خالق هزاران راهنما برای مخلوقش بنی آدم بنام انسان فرستاده،که (5 )نفر از این جمع را کتاب داده تا شیوه بهره وری از طبیعت را به پیروان شان بیاموزند،که به ترتیب )نوح(،) ابراهیم خلیل الله(،) موسی کلیم الله(،) عیسی روح الله( و) محمدرسول الله( با توجه به این همه راهنما که در آمار مسلمین به عدد) 124000 (رهنما اشارت دارد.امروز هم به وضوح مشاهده میکنیم که هنوز در افکار غلط و دور از عقلانیت غوطه ور است یکی بنام دانش پژوهی و دیگری بنام دین که هیچکدام با طبیعت آشنای چندانی ندارند،که بتوانند همدیگر را قانع کرده و تشریک مساعی کنند در آبادانی و شیوه زیست که بدین گالری زیبای خداوندی آسیب نرسد.«روند» شاخه ظریفی از حیات است واز لحاظ ژنتیکی بر دو پایه عنصری گرم کربناتی و سرد کلراتی استوار است و همچون حلقه دو حیات گرم استوایی و قطب جنوبی را بهم پیوند داده،یعنی صفحه اول خط استوا با صفحه آخر قطب.
این دو صفحه خاکی چه تفاوتهایی باهم دارند؟
صفحه اول کربناتها:
عامل اصلی عمل کننده در این خاکها عنصر کربن است،که با این علامت در خانه ششم جدول مندلیف قرار دارد با دو مدار الکترونی) 2 (و) 4 (که مدار آخر با ) (8الکترون پر میشود تا بتواند حرکت کند و بر اطراف تاثیر گذار باشد و با عناصر دیگر ترکیب گردد و برای این امر نیاز به انرژی خورشیدی دارد؛تا به) 5 (و) 6 (و) 7 (برسد لذا این عنصر خیلی آرام و بطئی عمل میکند و باید گفت این عنصر نیاز به کمک دارد تا زندگیش روبراه شود.
صفحه دوم کلراتها:
در این صفحه خاکی عامل موثر گاز کلر است که با علامت اختصاری در خانه )17( جدول تناوبی عناصر جای دارد با این آرایش مداری(2)-(8)-(7)که در آخرین مدار تنها)1 (الکترون کم دارد و لذا نیازی به انرژی خورشیدی ندارد برای حرکت و تاثیر گذاری بر اطراف و همیشه در حال جنب و جوش است و سعی دارد از آفتاب بدور باشد.که اذیت نشود و این عنصر سرمازا دارای کشش و نیروی چسبندگی است و بلندای کوه یخ قطب جنوب ناشی از وجود همین عنصر است. اگر بر سطخ زمین لایه های خاکی را ملاحظه کنید همگی به شیوه ای به قطب جنوب متصلندو از آنجا نیروی تازه میگیرند و با جذب انرژی خام توسط ریشه در فضای لایتناهی گاز کلر بالا آمده و تبدیل به سولفور سپس به نیترات و نیترات به فسفات و در آخر به کربناتها و ریزش باران و شروع حیات.این خاصیت سرمایی عناصر در رشد استعدادها بسیار موثر و بی نظیر است بطوری که مشاهده میکنید اروپایی با حیاتی لاکچری و آفریقایی با این همه ثروت و سامان در فلاکت وفقر زندگی میکنند.پس نتیجه میگیریم حیات بر دو پایه شور و شیرین استوار و حیات « روند » بر میزان است و حکم از برای اجرای احکام الهی بر گستره زمین:
“حضرت نوح در دو ژن و در دو اتمسفر و عصر مختلف پیداست؛”
الف – نوح کشتی ساز: این پیکر از حیات نئاندرتال بود و از عناصر نیترات و سولفور« حیات ژاپنی ».
ب – نوح چوپان که گوسفند داشت و رهنمای قومش بود ،که در فاصله این دو عصر یا دوره میلیونها سال دیده میشود.
این مبحث خیلی مهم و ریشه یی است. چون کاملا در عمق هستی کار شده که تاکنون دنیای علوم شاهد چنین چیزی نبوده، فلات ایران جعبه سیاه سیاره زمین است در ارتباط با پروسه حیات در دور آخر، اگر میگوییم دور آخر غلط است.اما بخاطر عملکرد انسان است که عمر مفیدش پایان پذیرفته و دوام آن از محالات است، مگر با معجزه و یا دستی از فراسو به داد ما برسد.
در استرالیا با گوسفند مرینوس آشنا شدم و رنگ سفید پیکرش موجب سئوال شد؟چرا که گوسفند مختص فرهنگ کردی است و باید این حیوان "سپیران" کردی باشد و با تحقیق و جستجو در آرارات خاستگاهش را پیدا کردم،بنام شپیران در منطقه سلماس در ساحل غرب دریاچه ارومیه و از دنیای علوم انتظار داریم یاری رسان باشند ،با درک صحیح و شناخت دقیق از طبیعت و خالق آن نسل بشر از طوفان آب و آتش به یمن کردگار توانا در امان بماند.
مسئله بسیار جالبی که در این پروژه تحقیقی بچشم میخورد صفحات حیاتی است که جفت به جفت درکنار هم دیده میشوند و در 3 جفت به ترتیب ذیل میباشند:
الف - کربناتها و فسفاتها: که گرمسیری هستند.
ب - نیتراتها و سولفورها: نیتراتها سردسیری و سولفورها گرمسیری.
پ -کلرور سدیم و کلرور آهن هردو سردسیری.
این تاکستان انگور سفید، شتر، اسب وگوسفند مرینوس متعلق به دریاچه ارومیه هستند و در استرالیا زندگی میکنند.
مرکز مطالعات ژنیتکی محیط زیست)ژین (در استرالیا:
در مقدمه اشاره شد حیات این عصر بشری در بین شور و شیرین بنا گردیده،که سنگ بنای آن بر خاکهای شور و شیرین جنوب غرب دریاچه ارومیه بر فلات ایران در پیکر چوپان همراه رمه اش بنا نهاده که طبیعت آنرا در(4)قطعه خاک اطراف دریاچه و یک واحد مهاجر کپی نموده،که هر واحد با نام و مشخصات خود در طبیعت فلات ثبت و در صفحات خاکی پیدا است.
سئوال اینجاست: چرا در استرالیا متوجه این قضیه شده ایم؟چون وجود سرطان پوست با آمارهای بسیار بالا در ژنهای قفقازی با درصدی) 75 تا 80 (و بومی کمتر از(1%) موجود است.از آنجا که نویسنده این سطور از لحاظ ژنتیکی خود را متعلق به ژن قفقازی میدانست و صاحب زن و فرزندی از همین ژن بودم با شنیدن این خبر از یک منبع موثق آموزش و پرورش در اندیش شده و از همان لحظه یعنی) 16ژانویه 1994 (اقدام به پیدا کردن علت و معلول این پدیده نموده و در یک حرکت بطئی و آرام شروع به تحقیق در مورد سرطان پوست میکند.با توجه به اینکه در جامعه استرالیا این بیماری بطور فزاینده ای کشتار میکند و هنوز هیچ یک از مراکز بهداشتی به علت آن پی نبرده اند،بسیار سئوال برانگیز بود کشوری با این همه امکانات بهداشتی و پایگاههای تحقیقاتی در امر حیات و شناخت بنیادی ساختمان سلولهای گیاهی و جانوری چگونه بدین مسئله مرگ آور پی نبرده اند؟
استرالیا بزرگترین قطعه خاکی قاره اقیانوسیه و بزرگترین جزیره مسکونی دنیا با وسعت بیش از) 7600 (میلیون کیلومتر مربع،با جمعیتی بیش از) 25( میلیون نفرکه بومیان آن کمتر از) 200 (هزار نفر بوده و بقیه مهاجراز سراسر جهان در بین دو اقبانوس بزرگ آرام و هند در نیمکره جنوبی که دارای آب و هوای گرم وخشک صحرابی است قرار گرفته. با توجه به ساختارهای خاکی که حامل و عامل اصلی حیاتی هستند. این سرزمین را به) 2 (واحد کاملا جداگانه تقسیم کرده اند .
الف - حیات رنگین و آکواریومی سواحل شرقی (اقیانوس آرام):
در سواحل آب شور جنوب و شرق که جانداران دارای اندامی ریز با پوستی نازک و لطیف و رنگین و گوشتی لذیذ و زودپز هستند.این خلایق باتوجه به محیط زیست شان که فاقد لایه های رسوبی ضخیم که حامل منابع تغذیه ساکنین است،چنین مینمایاند که کم خوراک و نیاز به ذخیره انرژی زیادی برای حرکت و ادامه زندگی ندارند.که جای تامل و تفکر است، چرا چنین حالتی این شاخه از حیات دارد؟ این مرکز نتیجه گرفت که این حیات ژنتیکی به گاز کلر تعلق دارد.که ظرفیت الکترونی آن (7) و تنها یک الکترون کم دارد که ظرفیت مداری آن تکمیل گردد و در ضمن کلرور سدیم مخلوقاتش رنگین بوده،که ناشی از طیف سدیم است و بدین سان دریافتیم که ژنهای قفقازی حاصل تطابق ژنهای نئاندرتالی با محیط زیست آب شور است در جو و آتمسفر جدید،زمان این دگرگونی میلیونها سال طول کشیده و به این سادگیها نیست،که دنیای علوم فکر میکند. ساختن یک پل ساده کلی زمان بر است،تا چه رسد محیط زیست را با آتمسفر و جوی تازه ردیف کنی تا کلیه اعضای حیاتی بی مشکل و راحت روزگارشان را سپری کنند و زمان خواب و بیداریشان معلوم و بدون دغدغه خاطر شب به خواب روند و فردایش بدون واسطه چشم باز کنند برای شروع روزی دیگر.
شوری آب سواحل شرقی استرالیا در زمانی به وقوع پیوسته که نوح پیغمبر کشتی را آماده و مسافرین را سوار و درهای وردی کشتی را چفت و آماده حرکت بوده و این کشتی در یک زمین کربناتی که خاک آفریقاست ساخته شده،در همین سرزمین اشنویه،چرا؟ چون آثار نئاندرتالی در آن مشاهده میشود،که متعلق به کشتی است و در ضمن در خیزش دوباره حیات از خاکهای جنوب اشنویه جنس ذکور انسانی پیدا نیست و دنیای دانش باستان شناسی مادر را پیدا کرده از پدر خبری نیست و حتی اگر صدها جنازه سالم دیگر هم پیدا کنند همگی خواهرند از برادر اثری نیست. از آثار و ابنیه جنوب اشنویه پیداست که کارگاه کشتی نوح بوده بنا به استناد آثار ویژه نئاندرتالی و وجود خاکی هابیل و قابیل که بسیار واضح و آشکار است.
مرکز مطالعات ژنیتکی محیط زیست)ژین (با اطلاعات و دانش زیست محیطی در این دوره)30(ساله تحقیقات میدانی میتواند بگوید؛که جهان علوم در بیراهه است و نیاز است در دیدگاههایش نسبت به حیات تجدید نظر کند،که بسیار دیر و طوفانهای شن و ماسه و آتش گرفتن جنگل و باغات ومراتع و چراگاهها در راه است. دنیای علوم از محورهای مغناطیسی زمین صحبت میکند و بر همین مبنا کره زمین را دو قطبی میبیند،در حالیکه اینطوری نیست.اصلا قطب شمالی وجود ندارد و این محور های مغناطیسی متعلق به تابش خورشید بر زمین است،که تمام ذرات اتم این کره مانند بچه گنجشک دهن باز کرده اند تا از خورشید انرژی بگیرند و ضمنا فصول سال را هم این محورها کنترل میکنند. شوری آب قطب جنوب ما را وارد دنیای تازه ای میکند و آن اینکه کره زمین مانند بوته گیاهانی چون کلم و کاهو بوده،در فضای لایتناهی کاشت شده و حیات ما بر زمین بر مبنای) 5 (صفحه عنصری کربناتی، فسفاتی، نیتراتی، سولفاتی و کلراتی تنظیم گردیده.
مرکز مطالعات ژنیتکی محیط زیست)ژین ( خود را کاشف رودی میداند،که از آبهای شور قطب جنوب سرچشمه گرفته و با طول و عرض و عمقی باور نکردنی بسمت خط استوا در حرکت و مانند سدی عظیم محیط زیست حیات رنگین را از امواج آب شیرین و سنگین اقیانوس هند مصون میدارد. که در قرآن کریم سوره مبارکه)الرحمن( آیات) 19تا 22هم بدین مسئله اشارت دارد.که بسیار جای تامل و اندیشه است که مسئله چیست؟ این کتاب در سال) 1403 (تحریر گشته و از این صحنه گفتوگو میکند،چرا دانشگاه الازهر به تعقیب آن نه پرداخته؟ این کتاب در دست مسلمین است و تفسیرات زیادی بر آیات دارند.اما هیچکدام بدین شکل در بطن قضیه نیستند و تنها به آب شور و شیرین اکتفا کرده اند ،بدون اینکه از خیزش انسان بر خاک حرفی بزنند و مرکز مطالعات ژنیتکی محیط زیست)ژین ( دارد آنرا بطور واضح و آشکار برای دنیای علوم توضیح میدهد و ابایی ندارد.که درست نباشد یا(100%) مطمئن خواهد بود به نتایج کارهایش در این زمینه و همگان را دعوت به اندیشه و تفکر میکند.
نکته بسیار مهم و قابل توجه؛در اینجاست که امراض سرطانی خود نمایی کرده و علت وجود خود را اعلان میدارند،خوراک و تغذیه دو محیط کربناتی و کلروری بشری درهم شده و سلولهای نازک حیات کلری به حامل عناصر کربنی که به انرژی خورشیدی نیاز مبرمی دارند تبدیل شده،که تحمل انرژی خورشیدی مجذوب توسط این عناصر در خود را ندارد و منهدم میشود و شبکه ارتباطی بدن دچار خسارات شده و سلولها یکی پس از دیگری از کار افتاده و فرد را خسته و فرسوده و در نهایت از بین میبرد.
ب – حیات سیاه و سنگین سواحل غربی(اقیانوس هند):
از نقطه شروع نیزارها در سواحل غربی به سمت شمال بالا آمده تا به شمالغرب استرالیا و در شمال استرالیا توسط محیط زیست مرجانها و صدفها تصفیه وبا دیواره آب شور برخورد کرده عقب رانده میشود. در این محیط آبی که تا سواحل آفریقا گسترده است رسوبات دریایی بسیار ضخیم و با اقیانوس آرام که ضخامتی ندارد این سئوال را پیش میآورد که باتوجه بدینکه اقیانوس آرام خیلی مسنتر و قدیمیتر است چرا رسوبات هند بمراتب ضخیمتر است؟ و چنین پیداست که ساکنان این آبها بسیار پر خور و درشت اندامند و با پوستی سیاه و کلفت عرض اندام میکنند و مواد خوراکی این خاکها در پخت و پزنیاز به انرژی زیادی دارند تا آماده برای خوردن شود یعنی اینکه دیر پز هستند.
با توجه بدین تفاوتهای زیست محیطی که ناشی از عناصر خاکی است میبایست جهان علوم وارد ساختارهای عنصری خاکها میشد که نشده و بدین اکتفا کرده که عنصر پایه از برای حیات کربن بوده و گیاهان اولین دسته از موجودات هستند که با اولین قطرات باران با تک سلولیها شروع و به پر سلولی و گیاهان عظیم الجثه تبدیل و سپس حشرات و الآخر و اینجاست باید گفت نه زمین کروی شکل است نه تکامل قانونمندی منطقی است و نه نظریه بینگ بنگ درست چرا که قانونمندی ریاضیات ودامنه و طول موج و ساختمان فیزیکی اتم عناصر و خاصیت ترکیبی مواد آلی و معدنی اجازه چنین نظریاتی را نمیدهند.بعضی از دوستان و اساتید میگویند؛که آبشور همه جا مثل هم است:
یک حساب سر انگشتی، اگر از یک منبع نمک طعام هر ساعت تنها( 10 )گرم نمک وارد منبع خالی شود ،در یک شبانه روز(240)گرم و در یکسال( 87600 )گرم و در یک قرن( 8760000 )گرم،یا(8760) کیلوگرم.حال از خود بپرسیم،با این سد سازی و تغییرات اقلیمی که انسان موجب شده،انتظار داری آب شیرینی در دریاها داشته باشی و محیط زیست سالمی برای آبزیان؟بترسید از روزی که غلظت شوری قطب شمال خط قرمز را رد کند.
دوم اینکه رسوبات دو حوزه آبی که هم عصر و همدوره باشند هرکدام صفحات رسوبیش ضخیمتر باشد آن حوزه شیرینتر است در مورد اقیانوس آرام و هند میبینیم،که اقیانوس آرام در نیمکره جنوبی لایه های رسوبی بسیار نازکتر از اقیانوس هند دارد.هرچند که اقیانوس هند بمراتب جوانتر از اقیانوس آرام است و آرام میلیونها سال پیرتر از هند است.
طبیعت بر یک قانونمندی تراز و میزان استوار است،که دنیای علوم از آن کاملا بی خبر و از روز ازل باید رعایت میشد،که برای آدمی پیکر انسان« روند » را مد نظر داشته باشد،که از دو خاک خط استوا « آب شیرین» و قطب جنوب« آب شور» در منطقه اشنویه برخاسته و این شخصیت بسیار متواضع و سر به زیر و متورعی است،که میشود زندگیت را بدو بسپاری بدون هیچ برگ و چک و سفته ای.به تاریخ ایران بنگرید،)کریم خان زند(از کردان لر است.« روند» و نمرود بابلی و داریوش پارسی از پیران که صاحبان گوسفند مرینوس هستند و در شمال ارومیه از خاکهای شورند و اگر دقت بیشتری به موضوع داشته باشیم، سر از آیات )کلام الله مجید(در میآوریم،که خالق گردون از اصحاب شمال شاکی و گله مند است و افسوس برای انسانیت میخورد و میگوید بازهم به خطا رفت.
در این چشم انداز میتوان به صراحت گفت؛که قوم لر خاستگاه شان ولایت اشنویه است و بختیاریها منطقه شپیران از محال برادوست در شمال ارومیه. با برپایی نمایشگاه در ولایت اشنویه انسان وارد جهان تازه ای خواهد شد که بر میزان استوار است.اساتید در تعریف هستی در دو اردوگاه تفکری کاملا مجزای ایده آلیستی و ماتریالیستی جمعند و در ابراز نظر سایه همدیگر را با تیر میزنند. در مکتب ماتریالیستی خالق ماده است،که در محیط به انرژی تبدیل و در جو رها شده و سپس به عنصر تبدیل میگردد.که این طرز تفکر در دنیای بشریت مکاتیب بسیاری را بنیاد نهاده از جمله مکاتیب سوسیالیستی و کمونیستی و دنیای سرمایه داری و نظام بانکداری و در مکتب ایده آلیستی خالق و نمایندگانش با کتاب آسمانی شان که به رسول یا پیغمبر ملقب میباشند دیده میشوند،که جای تامل و تفکر عمیق است.که با توجه به محیط زیست و ساختارهای عنصری صفحات خاکی میتوان به عظمت و شکوه و جلال حضرتش پی برد،که چون این گردون را مدیریت و سرپرستی کند،که بندگان از درک آن عاجزند و گروهی به تفکرات بیخدایی همچون (پروفسور استیون هاوکینگ)و گروه دیگر را منزوی و در کنج معابد به عزلت زمان سپری کرده و در انتها نوشته ای بنام تفسیر آیات کتب سماوی از خود بیادگار گذاشته اند.
مرکز مطالعات ژنتیکی زیست محیطی ژین که در استرالیا پاگرفته و در تلاش است برای نجات جان انسانها در شرق دور در سرزمینی که هزاران کیلومتر از فلات ایران دور است،وارد میدان شده و به عمق هستی پی برده،که خود جای بسی امید است تا بشریت به آگاهی و یقین نزدیکتر شود،برای نجات حیات و درک حقیقت و دانش واقع بینانه تر در تمام زمینه های علمی برای حل مشکلات روزانه خویش و دیگران. در ادامه بحث از طبیعت زیبای استرالیا باید گفت؛که سواحل جنوبی و شرق آن از لحاظ بافت و پوشش گیاهی فاقد نیزار بوده و سواحل ماسه ای و یا سنگلاخی و یا درختچه هایی از نوع گیاهان استوایی را میشود در آن مشاهده کرد،در حالیکه سواحل غربی پوشیده از نیزارهای پر پشت و جانورانی از نوع اره ماهی و میگو و لاک پشت های سنگین وزن گرفته تا کانگوروهای خاکستری و شتر مرغ استرالی بنام )ایمیو(در فلات مرکزی.
باتوجه به این دو محیط زیست آبی و خاکی میشود کاملا متوجه شد،که حیات در بین آبهای شورکلراتی و سرما زای قطب جنوب در یک کالبد رنگی و نازک و شکیل وتیز هوش بوده و خاکهای شیرین و کربناتی خط استوای گرمسیری در کالبدی سیاه و بزرگ و سنگین و پرخور بنمایش گذاشته شده و حیات روند یا مهاجر ترکیبی از دو خاک شور و شیرین است،که در
اینجاست قانونمندی تکامل داروینی اعتبارش را از دست میدهد و نمیتواند صحیح باشد. بطوریکه خواهید دید،این دو محیط هرکدام بطور مجزا دارای بسته بندی حیات ویژه خود هستند که به تفصیل آن خواهیم پرداخت.برای ادراک بهتر از محیط زیست در استرالیا و درک صحیح از حیات این سرزمین لازم است،بطور جداگانه به دو محیط آبی اقیانوس آرام و هند اشاره کنیم، تا بتوانیم بر مبنای آن در سایر نقاط جهان بر شاخصهای حیاتی ابراز نظر نمود.از آنجا که سرزمین استرالیا در نیمکره جنوبی قرار دارد ما اقیانوس آرام را از خط استوا به سمت جنوب مد نظر قرار دادیم و اقیانوس هند را از سمت جنوب تا به خط استوا.