موضوع : حیات روند یا مهاجر« حیات ترکیبی ازدو عنصر کلر و کربن»
نویسنده: عبدالقادر پیران
دانشجوی محقق از دانشگاه کویینزلند استرالیا
فصل اول
دیباچه
نظریه ویلدورانت در مورد تمدن:
از آن زمان که تاریخ نوشته در دست است تاکنون لااقل شش هزار سال میگذرد و در نیمی از این زمان تا آنجا که معلوم است خاورمیانه مرکز امور و مسائل بشری بوده است. از این اصطلاح مبهم ( خاورمیانه ) منظور ما تمام جنوب باختری آسیا ست که در جنوب روسیه و دریای سیاه و مغرب هندوستان و افغانستان قرار دارد و با مسامحه بیشتری این نام را شامل مصر نیز میدانیم، چه این سرزمین از زمان های بسیار دور با خاور پیوستگی داشته و با یکدیگر شبکه پیچ در پیچ فرهنگ و تمدن خاوری را ساخته اند. بر این صحنه ای که تجدید 30 حدود آن مقدور نیست، بر روی آن مردم و فرهنگ های مختلف کشاورزی، بازرگانی، اهلی کردن جانوران و ساختن ارابه و .... وجود داشته و پیشه ها و صناعت، قانون گذاری و حکومت رانی، ریاضیات و پزشکی و زه کشی زمین، تقویم و ساعت، الفبا و خط نویسی، کاغذ و مرکب، کتاب و کتاب خانه و مدرسه و ادبیات و موسیقی، حجاری و معماری، سفال لعاب دار و اسباب های تجملی و یکتاپرستی و تک همسری، اسباب آرایش، نرد و شطرنج و مالیات بر درآمد، استفاده از دایه و شراب خواری و چیزهای فراوان و دیگری برای نخستین بار پیدا شده و رشد کرده و فرهنگ اروپایی و امریکایی ما در طی قرون از راه جزیره کرت و یونان و روم از فرهنگ همین خاورمیانه گرفته شده است. که (آریانها ) خود واضح و مخترع تمدن نبوده بلکه آنرا از بابل و مصر به رعایت گرفته اند و یونانیان نیز سازنده کاخ تمدن بشمار نمیروند، زیرا آنچه که از دیگران گرفته اند به مراتب بیشتر از آن است که از خود به جای گذاشته اند. یونان در واقع همچون وارثی است که ذخایر سه هزار ساله علم و هنر را که با غنایم جنگ و بازرگانی از خاور زمین به آن سرزمین رسیده به ناحق تصاحب کرده است.با مطالعه مطالب تاریخی مربوط به خاور نزدیک و احترام گاشتن به آن، در حقیقت وامی را که نسبت به مؤسسان واقعی تمدن اروپا و آمریکا داریم، ادا کرده ایم.
کتیبه کیله شین
«سنگنوشته کِلهشین (به کردی: سنگنوشتهای است که در کوه کلهشین در شمال شرق عراق در حدود ۲۰۰ متری از مرز ایران یافته شده و متنی مهم دوزبانه به زبانهای اورارتویی و آشوری (اکدی) بر روی آن حک شده است. تاریخ نگارش این متن را حدود ۸۰۰ پیش از میلاد دانستهاند.[۱] » برگرفته از: انسکلوپیدیای آزاد
این لوح مقدس طبق آخرین برسیهای این مرکز مطالعاتی قطعه سنگی است آسمانی همراه جفتش در منطقه بالکان( رواندز) پیدا و به دستور پادشاه اورارتو توشیبا پسر سارتور هر دو تراش خورده و آماده برای نوشتن که متنی در حفاظت از وحوش و محیط زیست بریکی ازآن دو نوشته که بیش از 2500 سال بر زاگروس چوپانی کرد و هم اکنون همچون مسافری در موزه خانه ارومیه منظرهمراه تا از اربیل برگردد اگر انسانها رضایت دهند که پدر و مادر شان بهم رسند این دو قطعه سنگ آدم و حوا هستند با اجازه بزرگترها و ولایت شان قندیل همانا باغ عدن است و چرا تا به امروز از آنها بی خبر بوده ایم چون ( اصحاب شمال) حکومت بشریت را بدست گرفته و اقوام را به زیر یوغ گرفتند و سرزمینهایشان را مصادره از برای تبعیت صرف و این است که امروز باید حساب پس دهند. طبیعت گتیبه را از رواندوز به منطقه اشنویه منتقل کرده و بر چرا گاههایش نگهبانی داد تا روند از کرده اش درس عبرت گیرد و خودی را به بیگانه نفروشد که خود نیز نابود خواهد شد وحال بنگرید که داستان از چه قرار است
نویسنده : حیات چگونه در هستی شکل گرفته:
پروسه حیات در مجموعه هستی مقام و منزلت ویژه ای بخود دارد که جای تفکر و اندیش است که این گالری با اینهمه تابلو های جاندار و متحرک رنگا رنگ چگونه بوجود آمده؟ و چرا؟ و برای چی؟ چه لذتی دارد گرگی گوسفندی درد و لت و پار کند؟ یا شاهینی کبوتری را؟ این قانونمندی بر چه مبنایی استوار است که چنین بی رحمانه عمل میکند؟
طبق این قانونمندی که هر طلوعی غروبی دارد و هر بهاری را پاییزی لذا مرگ را عزیز میداری که به مرز پیری رسی و حس بدان کنی که مزاحم جمعی و همسالانت را در کنارت نمیبینی خسته از نفس کشیدنهای ممتد همراه با سرفه های آنچنانی و ضعف بینایی و ....... اگر انسان از شروع اطلاع داشت پایان را با تمام وجود قبول میکرد بدون هیچ دغدغه خاطر اما از شروع چیزی در دست ندارد و وعده و وعید رهبران ادیان را خالی از واقعیت و حقیقت میدانند و میگویند طبیعت است و کتب آسمانی را خیالی بیش نینگارند که این جای تاسف بسیار است. کتب ادیان به دو گروه آسمانی و غیر آسمانی تقسیم میشود نویسنده کتب آسمانی را طبیعت و صاحب هستی میدانند و قرآن مسلمین را آخرین نوشته در حالیکه یهودیت نه انجیل و نه قرآن را برسمیت نمیشناسد و یهود تاوان آنرا در قلاع خیبر و کوره های آدم سوزی نازیها و امروز در فلسطین دارد میپردازد و طرفین از قلع و قمع یکدیگر ابایی ندارند و این تضادهای درونی ادیان موجب رشد سرمایه و قدرت گیری هیئت های حاکمه بر جوامع بشری شده و ایجاد طبقات اجتماعی اشراف یا نجبا ( زمینداران، بازرگانان، روحانیون) و فقرا ( کارگران، کشاورزان) که زمینداران همواره هیئت حاکمه را تشکیل داده و بازرگانان سیاست و روحانیون خوش خدمتی از برای رضایت پادشاه یا امیر با جمع آوری زکات و خمس از برای جهاد و کشور گشایی زمین بازان برای تیول بیشتر و رعیت و خدمتکار بیشتر و برده داری و برده فروشی و جمع آوری مال و ثروت تحت عنوان خمس و زکات از سفره بی نان کارگران و کشاورزان چه از لحاظ نیروی نظامی چه از لحاظ تدارکات و مخارج هنگفت لشکر کشی.
و اما امروز همه کتب ادیان چه آسمانی و چه غیر آسمانی بر فلات ایران بهم پیوسته و قرآن کریم را در پیش خود دارند بعنوان پرچمدار حقیقت از برای بازگشت بر میزان و لازم است انسان با هر طرز تفکر و اندیشه ای که دارد گوش بدین مناظره طبیعت با انسان دهد از برای نجات حیات.
در این مناظره طبیعت با هردو گروه ماتریالیست و ایده آلیست در گفتگوست از ادیان تسبیح و سجاده را گرفته و از لابراتوار جدول مندلیف با کتابش، هفت طبقه آسمان را از ادیان و طبقات جوی را از لابراتوار و با این فاکتور ها که هرکدام سندیت آنها را مهر تایید زده اند روی میز گذاشته جهانیان را دعوت به داوری میکند از برای قبول سهل انگاری طرفین این مسئله که حیات و بانی آنرا تا به امروز بدرستی نشناخته و امروز را نقطه عطفی دانسته از برای نجات حیات که بر این کره تثبیت است تا به ابدیت .با توجه به وجود کشتی نوح بر بالای کوه آرارات و وجود باغ عدن در جنوب اشنویه تا به کوهستان قندیل با علائمی چند از صنعت کشتی سازی نئاندرتالی در این منطقه از سنگ وچوب و نام و نشانهای مکانی و خاکهای کشاورزی و مراتع دامداری که یاد آور هابیل و قابیل و خاکهای صلصال کالفخار قرآنی را بینی در این ناحیه کوهستانی. این مرکز مطالعاتی ترجیح میدهد که این مکان را برای این مناظره درنظر بگیرند و قبل از هر گردهمایی در این مکان نمایشگاهی از آغازین تاریخ کهن در قالب دامداران و کشاورزان بکمک سازمانهای محیط زیست و میراث فرهنگی و نهادهای مردمی برپا دارند تا از این رویارویی و مناظره نتیجه مطلوبی گرفته شودکه شایسته است چنین باشد و محتملا قبلا این مکان را برای تشکیل دادگاه مد نظر داشته اند که کتیبه کیله شین در آن حضور دارد و لذا از این لحظه او را پدر صدا کنیم به رسم ادب که شایسته است چنین نامبرده شود تا به نتایج حقیقی دست یابیم از برای اثبات وجود حق تعالی چون در کلیه کتب آسمانی چنین پیداست بی امر وی برگی از درخت جدا نگردد لذا وجود پدر دال بر شکایت است ازدست فرزند ناخلف که ثروت و سامانش را دود کرد و فرزندانش را بر گرد جهان آواره و سرگردان بدون درک صحیحی از محیط زیست و قرآن که آخرین پیام آسمانی است از برای انسان در حفظ خود و دیگران.
در اطراف دریاچه ارومیه 4 مکتب فکری تقدسی، میترایی و ایزدی در نواحی شمال و غرب، بت پرستی و آیین خالدی در جنوب و شرق این برکه در آغازین روزهای حیات بشری بر فلات ایران دیده میشود. در کتاب تاریخ ایران باستان نوشته حسن پیرنیا معروف به مشیرالدوله که نوشته اند پارسیان از پاسوا در شمال غرب ایران کوچ کرده وبا رمه و حشم در جنوب زاگروس مسکن گزیده اند و همچنین در کتاب تاریخ ماد نوشته دیاکونف ترجمه کریم کشاورز آمده که مادها از شمال غرب سرازیر و در مناطق مرکزی و کل فلات ایران ساکن و دیاکو اولین پادساه ایران در هگمتانه حکومت ماد را اعلام میدارد در تاریخ آشور آمده که اسبانش را از دولت ناییری در ارومیه تهیه میکرده و زمانیکه به شرق دریاچه ارومیه لشکر کشی نموده اشتران را میدیده که همچون بز ها از کوهستان بالا و پایین میروند. تاریخ یونان و ظهور اقوام بروس بر کوهستنهای آلپ و جلگه های راین و دانوب و تشکیل دولتهای آلمان و لهستان و اوکراین و آثار باستانی بندر 5500 ساله بنام پیران در شمالشرق دریای آدریاتیک وکل شبه جزیره را بالکان نام برند که با منطقه رواندوز همنام است و دو لغت پارس و پروس حامل یک پیامند و آن اینکه هردو یک خانواده اند بنام پیران که صاحب گوسفند مرینوس بوده اند اما در یک اتحادیه شوم با همسایه جنوبی دار و ندار وی را زیر نگین خود گرفته و آن بیچاره ساقط و در ظاهر معدوم گردید تا به امروز و امروز طبیعت در این مکان که محل پرورش گوسفند مرینوس است یعنی استرالیا فرزند خلف وی را پیدا و تفهیم کرده که چون است ماجراو جبر است وی را که به دادخواهی رود از برای نجات حیات و بشریت که بر هلاکت است.
در مشرق زمین مادها و پارسیان و امپراتوری هخامنشی همه این خانواده ها برخاسته از دریاچه ارومیه اند و همچنین روسها و انگلیسها نیز از خاکهای شرق دریاچه که نیاز به برپایی نمایشگاه دامداران و کشاورزان آغازین را دارد در اشنویه که با حیات دامداری در شمال و کشاورزی در جنوب که دو خانواده روند و مامش را با خاکهایش سندیت داده همچون گاوصندوق بانک مرکزی حکومت را ماند از برای روز حساب که باید نزدیک شده باشد که ظاهر شده.
جالب اینست که هر چهار واحد حیاتی توصیف شده در سوره الرحمن با باغات این دریاچه همخوانی دارد و همچنین خاک صلصال کالفخار آیه 14 در همین سوره بر سنگهای رسوبی نقده در جاده اشنویه و صفحات خاکی شمال و جنوب دره اشنویه که در دو پیکر روند و مامش تعریف شده یاد آور هابیل و قابیل قرآنی است و خود منطقه از لحاظ سوق الجیشی سوره سبا را در خود دارد. در واقع طبیعت فلات ایران را برای شرکت دادن خاکهای شور در پروسه حیات تنظیم و راه اندازی کرده و این مرکز مطالعاتی تقاضای برپایی نمایشگاه دامداران و کشاورزان آغازین فلات ایران در اشنویه را دارد برای ثبت دقیق در تاریخ بشریت. فراموش نکنیم که شغل چوپانی در این پروسه بسیار مقدس و ویژه هابیل که بدست برادر به قتل میرسد در سرزمین اشنویه و به همین دلیل طبیعت به خونخواهیش آمده دادگاهی در قالب نمایشگاه در این خطه برپا کند از برای تغاس و آشتی کُرد و سومر که عموزاده اند و از یک ریشه پدری که در دادگاه حضور دارد یعنی« آدم» در بخشهای دیگر به تفسیر گفتگو خواهیم کرد.
انسان همواره در تکاپوی یافتن اکسیر اعظم بوده از برای تداوم حیات و جاودانی بودن خود، از امپراتوران چین و ایران و روم بگیر تا به امروز دنیای علوم و انکار وجود مطلق از طرف دانشمندی چون استیفن هاوکینگ و از آنجا که در تلاشهایش ناموفق بوده بصورت سردر گم و درمانده از حقیقت چشم پوشد و انکارش کند تا مزمت نشود و همچنان اسم و رسمی در جمع داشته و رهروانی راهش را تعقیب نمایند، ....چرا این مرکز مطالعاتی چنین برداشتی از دنیای علوم دارد !!؟
آیا پروفسور هاوکینگ از برده فروشان لیورپول و بیرمنگام کشورش بریتانیای کبیر اطلاعی نداشت زمانیکه فوج فوج سیاهان را از آفریقا به آمریکا و اروپا در کف ناوگانهایشان دست و پا بسته محبوس میکردند ؟ آیا آفریقا ذخایر کانی همچون الماس و گرانیت و ذغال سنگ نداشت؟ پترول نداشت؟ زمین برای کشت و زرع نداشت؟ حیوانات برای رام کردن و دامداری نداشت؟ بگو در طبیعت چه چیزی کمتر از اروپا داشت که نتوانست رشد کند؟ بجز یک چیز « درک صحیح پروفسور استیفن هاوکینگ را از طبیعت تا به امروز.»
این مرکز مطالعات ژنتیکی در استرالیا تلاش دارد تا دنیای علوم را دعوت به داوری کند از برای کشفیاتش تا حیات از مرگ زودرس نجات یافته و زندگی نسلها تداوم پیدا کند در طبیعتی که ساخته دست وی نیست و در تخریبش ابایی ندارد و لایه های جوی را دی اکسید کربن و اقیانوسهارا با مواد آلاینده یی چون چربیهای نفت شرکتهای پترولیوم و شل و آرامکو و این دردیست گران که انسان قرن 21 هنوز پی نبرده که شور و شیرین« قطبین »حیاتند و اما مزیت قطبین از برای حیات در چیست؟
دنیای دانش با تکیه بر ماتریالیزم و یافته های زیست محیطی چارلزداروین و قانونمندی تکامل ایشان دیواری دور دانشجو کشید که تا به امروز طالبان علم از اطراف خود بی اطلاع و افکارشان در حوزه تکامل و انسان عقلمند برخاسته از آفریقا را در ضمیر خود گنجانده بهیچوجه آماده نیست رخدادهای زیست محیطی اطرافش را خارج از دید تکامل مورد برسی قرار دهد هر گونه این مسئله را بالا و پایین میکنیم در مخیله نمیگنجد که مسئله چیست که این مرکز در این میدان سوار بر مرکب دانش 3 دهه به تاخت تازانده تا به سرچشمه ها برسد و نتایج چنین مینمایاند که به مقصد رسیده ایم و باید منتظر ماند تا چه دستور از طبیعت رسد و دنیای دانش را همراه کند در تایید یا رد نتایج این حرکت میدانی در کار تحقیقاتی پروسه حیات برفلات ایران و چهان
خیزش حیات برفلات ایران:
موضوع ادعای بزرگی است از خیزش حیات برفلات ایران در قالب چوپان و رمه اش در 5 قالب متنوع که 4 واحد از آنها بر صفحات خاکی مختص به خود دیده میشوند و یک واحد با تعییر دما کوچ کرده میرود تا به جای مناسب میرسد بر مبنای این روحیه آنرا « روند Rawand» خوانده که لغتی است کردی بمعنای کوچ کننده. این خیزش بر فلات ایران در اطراف دریاچه ارومیه دیده میشود و نقطه عطف یا بهتر گفته باشیم نقطه استارت این حرکت جنوب غرب دریاچه ارومیه است با پیکر سنگی چوپان و رمه اش بر سنگهای رسوبی دریاچه، انعکاس یا کپی بز و گوسفند و چوپان و خانواده اش در 4 واحد مجزا و یک واحد مشترک از خاکهای خط استوای گرمسیری( باغ عدن) با آخرین صفحه از خاکهای شور قطب جنوب در دره اشنویه، سئوال اینجاست که موضوع از چه قرار است؟
اورومیه:
این نام یا کلمه از لغت ترکیبی کُردی ( وار- مه) گرفته شده که بمعنای سرزمین ما است که اگر حروف اول و آخر آنزا بزنید« ارم » شود و باغات ارم قرآنی را در این سرزمین یافته ایم و این دیار همان ولایت عاد است و همین فرهنگ با تاسیس اتحادیه دامداران با همسایه جنوبی که صاحبان گوسفند« روند » بودند تمدن سبا را در ولایت اشنویه بنا نهادند و زنان بر قوم حکومت میکردند که آخرین ملکه بنام بلقیسا با سلیمان پیغمبر ازدواج میکند که موجب برآشفتگی آشور میشود و حمله سنگین و وحشیانه به سرزمین سبای پر نقش و نگار که همه این کشت و کشتار وقتل عامها نتیجه به آتش انداختن ابراهیم خلیل بود و پایان حکومت بابل بدست آشور و آشور بدست ماد و ایحاد حکومت اشکانیان توسط ماد در شرق آسیای صغیر
در ولایت اشنویه فرهنگی کهن بر جامعه حاکم است که فرهنگ دامداری و کشاورزی است که اسامی قبایل ساکن در اطراف دریاچه منتج از عوامل گیاهی و جانوری که ناشی از عناصر خاکی موجود در طبیعت آن حوزه که خاستگاهش است که در این نواحی بز وگوسفند دو حیوان پر ثمر و مونس با آدمی دیده میشوند لذا آنان را رام کرده صاحب شده اند و صاحبان را به همان حالات فیزیکی حیوان رام کرده صدا کرده اند مثلا کلمه سپیران در فرهنک دامداری یعنی گله سفید که با حذف حرف سین از اول کلمه به پیران اکتفا نموده که در آسیای صغیر این کلمه به وفور دیده میشود مانند« شیخ سعید پیران » یا « پیران ویسه در شاهنامه فردوسی از دربار شاه ایران قهر کرده به دربار افراسیاب میرود و قضیه سیاوش پسر کیکاووس شاه ایران زمین» پیران یک نام خانوادگی کردی است که در فرهنگ سبایی یا روندی در آغازین حیات دیده میشود و مختص صاحبان گوسفند مرینوس بوده که در کردی به گوسفند « مَر » گویند و جمع آن « مَران » و چون رنگ پشم گوسفند سفید بوده و سفید در کردی« سپی » تلفظ کنند و سپیمران به سپیران و سپیران به پیران ختم گردیده در اینجا لازم است گفته شود که سپیران نام دوم برای مَری نوح( مرینوس) است و همچنین گوسفند راوند که گوسفندی است مهاجر و کوچ کننده خاستگاهش از خاکهای صلصال کالفخار قرآنی در منطقه اشنویه است و صاحبش بنام« روند» صدا کرده اند که از لحاظ بایولوژی زیست محیطی با گوسفند روند همقطار بوده. حضرت ابراهیم پیغمبر از این سلسله بوده که در سوره قریش از قرآن کریم بدین ریشه خاکی بشری اشارت دارد.
از آرارات تا قندیل:
این فاصله خاکی که شامل دره سرسبز اشنویه در این میان میشود و غرب دریاچه ارومیه را نیز در بر میگیرد شامل 3 واحد حیاتی با 3 شخصیت روحانی آدم و نوح و ابراهیم خلیل است که اولی پدر و دوتای دیگر از فرزندان وی و هر 3 صاحب رمه های بز و گوسفند که پدر«آدم» با قامتی قائم به ذات به بلندای تاریخ بر فراز زاگروس بنام« کیله شین» ایستاد برای مراقبت از وحوش و محیط زیست شان که خاکی گرمسیر و وحوشی سیاه و پوست کلفت و سنگین وزن و پر خور و دیر پز را مراقب بود و در حین هوای محیط زیست نوح و ابراهیم را نیز داشت، که با توجه به پیکر عظیم کشتی نوح بر آرارات وجود طوفان عینیت یافته و دنیای دانش را یقین گردد که نوح ذات است و موجود از جماعت نئاندرتال و ازدو عنصر ازت و گوگرد« نیتروژن و سولفور» که میشود گفت از تبار ژاپنی که از عقلیت بالایی برخوردار بوده و عامل عقلیت وی ناشی از وجود عنصر ازته است که در آب تولید گاز سرمازای آمونیاک میکند و همین عامل سرمایی است که استعداد هارا شکوفا کرده و این شکوفایی در ژنهای قفقازی« ژن کلرین» به مراتب بالاتر دیده میشود که موجب صدمات و لطمات سنگینی بر محیط زیست شده که جبران ناپذیر است. از آنجا که ژن نوح عاملیت سرمایی گاز آمونیاک را داشت طبیعت کشتی را بر خاکهای شور کوه آرارات فرود آورده ونوح لنگر میاندازد و مسافران همگی پیاده و در دم جان به جان آفرین تسلیم کرده میمیرند و این مرگ ناشی از فشار آتمسفر جدید بوده که بسیار بالاتر از فشار جو دوره نئاندرتالی بوده و غیر قابل تحمل که درهم شکسته از بین میروند و حیات بر زمین پایان مییابد و با گذشت میلیونها سال از زمان و تنظیمات طبقات جوی که در کتب آسمانی بنام آسمان از آنها یاد میکند و در دنیای علوم بنام لایه های جویی ازآن نامبرده که در بخش عناصر از آن به تفصیل گفتگو خواهیم کرد که خود بحث بزرگی است از عملکرد عناصر که چگونه باهم در ارتباط و پیوند دایمی هستند.نوح دوم یا نوح چوپان یک ژن کلرین« قفقازی» است با چشمانی آبی و قدی بلند و کشیده با پوستی سفید و نازک با موهایی زرد روشن و نرم وصاف که مقبره اش در شهر جزیر از توابع بوتان در ترکیه است. در کتاب« تمدن اورارتو – پادشاهی وان» آمده که منطقه سلماس مرکز قوم گیلزان بوده که مترادف است با« گه لی زانا» در کردی که بمعنای قوم با فرهنگ و دانش است. این شاخه از بنی آدم که در این نقطه از خاکهای شور سر بر افراشته جهان امروز بشریت را بزیرنگین دارد و سازمان ملل ساخته و پرداخته این تفکر است که دارد حیات را از ریشه اره میکند به هوای فضانوردان و دفتر دستک مرکز فضایی ناسا که روزانه میلیونها دلار هزینه میکند در راه اکتشافات آسمانیش که تا به امروز کشف مطلوبی را از این مرکز نمیبینیم بجز تصاویری از فضای لایتناهی در حالیکه هنوز مقوله حیات بر فلات ایران ناشناخته مانده و از خیزش آن بر این توده خاکی کاملا بی اطلاع.
شخصیت سوم که در بین این دو شحصیت قرار گرفته حضرت ابراهیم خلیل است که « روند » است و برخاسته از خاکهای شور و شیرین دریاچه که در ولایت اشنویه دیده میشود و همین وضعیت حیاتی در این مکان بر فلات ایران خط بطلان بر افکار داروینی کشد که نیاز است هرچه زودتر در این زمینه اقدام گردد که بسیار دیر است. نمایشگاه حیات روند در اشنویه موجب خیزش دانش حقیقی خواهد شد و عقل بشری ازدانش دنیای مجازی و تخیلی دور و زمینه یک زندگی همسانی فراهم و صاحبان خرد به شیوه عرفانی – علمی میدان دار و کتب آسمانی وارد دانشگاه شده و عرصه براندیشه های مجازی را تنگ وفضای تاریک و ظلماتی بینش جامعه را روشن و آفتاب حقیقت پشت کوژیده حیات را گرم و تا چندی دیگرخواهد توانست بر این گوی خاکی آدمیزاد را به سلوک برد از برای بندگی خالق و درک یقین و شروع روزهای زندگی آسمانی و مساوات در کار و تقسیم ثروت و سامان بر مبنای قوانین مندرج در کتب آن بویژه قرآن کریم
و اما نام مامَش از (مامَرَش= عموسیاه یا مَر و مالاتی رَش = حیوانات سیاه) گرفته شده که ساکنین جنوب اشنویه را تشکیل میداده اند و این دیار تا به دجله و فرات و خلیج فارس و تنگه هرمز به صفحات خاکی غرب زاگروس تعلق داشته و از خاکهای شرق و شمال شرق جزیره ماداگاسکار است و کاملا آفریقایی که منطقه کوهستان قندیل تا به اشنویه را در برمیگیرد و در تاریخ ادیان به باغ عدن معروف بوده جائیکه آدم و حوا در آن ظاهر گردیده اند که اگر چنین باشد که هست دنیای دانش را دچار سر درگمی شدیدی خواهد کرد و باید آنرا در اولویت برنامه هایش قرار دهد ازبرای چاره و علاج این گره حیاتی، در این سرزمین که حیات آفریقای گرمسیری را تعریف میکند و تمام ساکنین آفریقایی بجز انسان که میبایست وی هم میبود اما نیست چرا؟ کشف کشتی نوح بر قله آرارات و کشف اسکلت نئاندرتال مادر در غار« شانه در» کردستان و جمیع آثار زیست محیطی در ولایت اشنویه در ارتباط با ساختن کشتی همگی دال بر این است که فرزند ناخلف نوح را طوفان از میان برده و در این نقطه همسر بدون شوهر از خاک برخاسته و با گله های بز و گوسفند سیاه و کل و گاومیش و گراز و کفتار در اطراف نیزارها و در اینجاست که قابیل روند وارد محیط شده با این بانوی تنها پیوند برقرار میکند و تشکیل خانواده میدهند و با تولد اولین فرزند سیاه چرده نام« مامه ره ش» را بر خود گرفته که مامَش تخلص آنست که در کتب تاریخی از آنان به ماننایی نام برده اند که در اصل مامش بوده و نامی است کردی و اینجاست باید گفت گویش روندی اولین گویش کردی است که تا به امروز ادامه پیدا کرده و اصالت خود را حفظ نموده و بدین طریق گویش روندی و مامَشی که در جوار هم در دره اشنویه شکل گرفته و رشد کرده اند قدیمیترین گویش انسانی است دربنیاد زبان و ادب و فرهنگ کردی. پروفسور« سوران حه مه ره ش» باستانشناس کُرد تلاش دارد که بگوید سومرها ی ساکن در مسوپتامیا کُرد هستند و ما در اینجا صراحتا میگوییم که آنها مامش و با روند تشکیل قوم کُرد در میسو پتامیا را داده اند و فرهنگ بابلی مشتقی از 3 فرهنگ پیران و روند و مامش است که در نمایشگاه از آن میتوان به تفصیل گفتگو کرد و به روشهای مختلف اثبات کرد که حیات و فرهنگ بابلی متعلق به ساکنان اولیه غرب دریاچه ارومیه یعنی 3 خانواده نامبرده در بالا هستند که خاستگاهشان بر قطعات خاکی موجود در این سواحل غربی دریاچه پیداست.
از قرائن چنین پیداست که پیران« صاحبان گوسفند مرینوس » همسایه جنوبی یعنی روند را بی نام و نشان کرده و در ادبیات و فرهنگ موجود در این ولایت با کُرد بلباس آشنا میشوید که ترکیبی است از دو خانواده« روند و پیران » که روند صاحب و چوپان گوسفند است و پیران حاکم بر امورات ایلات و تصمیم گیرنده مطلق که امروزه در دو ایل لر و بختیاری دیده میشود که بختیاری تلاش دارد خود را پارسی و لر را کرد معرفی کند و همه این فراز و نشیبهای تاریخی را میتوان دریک گردهمایی همچون نمایشگاه دامداران و کشاورزان اولیه در ولایت اشنویه مورد بررسی جمعی قرار داده و ریشه یابی کرد اگر صاحبان قدرت اجازت به برپایی آن دهند که از محالات است ولی ناچارند و نمیتوانند که در مقابل طبیعت قد علم کنند و باید بدین کار اقدام تا امراض صعب العلاج سرطانی و کرونایی ریشه یابی و مداوا گردد که ناشی از همین بی اطلاعی عناصر خاکیست در وجود انسانها. شناخت حیات بر فلات ایران اولین نیاز امروزه بشراست از برای نجات از جنگ و گریز و سرگردانی و آوارگی و ایجاد محیط زیستی سالم و آرام در قالب کتب آسمانی که در صورت موافقت با بازگشت کاروان ابراهیم خلیل به دیار اشنویه و بر پایی نمایشگاه روند در دعوت همگانی از برای درک واقعیات هستی و پروسه حیات بر آن در اثبات وجود حق تعالی.
بومی استرالی با علامتی بر بدنش که عین علامت برصخره ای در کردستان را نشان میدهد.
کتیبه کیله شین با مضمونی در حفاظت از محیط زیست که به مدت بیش از 2500 سال بر زاگروس در منطقه اشنویه دیده شده و اکنون در موزه خانه ارومیه است.
همچنین در اشنویه خانواده هایی از قدیم الایام ساکن بوده اند که آنان را هندو خطاب میکرده اند که این خانواده ها متعلق به منطقه گروس نواحی سقز تکاب و شاهیندژ و اطراف غار کرفتو بودند و این جماعت از طریق کارگری و صنایع دستی مانند آجر پزی، گلیم و جاجم و قالی و ریس پشم و مو در بافتن خیمه و چادر و پوشاک زمستانی جوراب و کلاه و زنگال و خورجین و کار ندافی و نمد مالی امرار معاش میکرده اند. از نمد زیر انداز و بالاپوش چوپانی درست میکردند و به مقدار زیادی تولیدات داشتند و به بازارهای مکاره اطراف برده میفروختند و این کلمه هندو را باید گفت یک کلمه ترکیبی است از دو لغت لاتین (Hand + Do ( کار با دست و اقوام لاتین محصول حیاتی انسانی آبهای شورند که در مناطق سهند و زنجان و اردبیل و سبلان « آذریها = سورانها » بر صفحات خاکی ظاهر و زندگی را شروع کرده اند این نام هندو را به ساکنان ناحیه گروس داده اند که باهم بسیار در ارتباط بوده اند از آنجاکه شتر حیوان رهنورد متولد آبشور است و سورانها آنهارا رام کرده و پرورش داده به هندوها میفروخته اند و کاروان راه انداختنه به سمت صحاری برای فتح جهان ناشناخته از شاهیندژ بگیر تا دهلی و داکا ی بنگلادش و میانمار و از شرق تا به جین و بازار کتان و ابریشم و برنج و چای و مادها یا هندو بدینسان جهانی شدند....