طبیعت کیست و راز آفرینش در چیست؟
نویسنده/عبدولقادر پیران
گفتار ویژه
دریاچه ارومیه صندوقچه حیات با شاهکلیدش«گوسفند رَوَند»
مام طبیعت در انتهای قرن 20 و آغاز 21 یعنی از 1979 تا به 2023 که 44 سال است گهواره کودکش انسان یعنی فلات ایران را در خون غلتان دارد، چرا و چه کس یا کسانی باعث و مسبب این وضعیت تاسف بارند، آیا خود طبیعت چنین نقشه ای را تدوین و ترسیم کرده یا عقلیت بشری از ازل تا به امروز که بدنبال «اکسیر اعظم» است..
در یک نگاه عمیق به تاریخ کهن و آغازین حیات بشری در نقش چوپان بر فلات ایران مارا به سرچشمه ها رهنمون و با واقعیات بیشتر آشنا میسازد بشرطیکه توان و پشتکار در کار تحقیق در هستی را داشته باشی که کار ساده ای نیست و فرد به قول رفتگان باید بسیار پوست کلفت باشد تا در مقابل زخم زبانها و کنایه ها و بی حرمتی از دور و نزدیک را پذیرا باشد تا به حرم طبیعت رسد از برای زیارت و کسب تجارت آنچنانی.
به زعم همه مشکلات زندگی ازقید زن و فرزند زدن تا زخم زبان این و آن را شنیدن و تحمل کردنش را به جان قبول کردن و دم بر نیاوردن در انتهای دهه 50 زندگی با علم به مدیون بودن به محیط زیست بمدت 15 سال که با پرداخت این زمان که دوران کودکیست به طبیعت سن به 75 شود که باید کوچ کرد و رفت و رفع زحمت کرد.
با این دیدگاه کوله بار را بسته به راه افتاده ایم تا بدینجا رسیده ایم از برای درک حقیقت و نجات حیات بشری که در خطر نابودیست. در اطراف دریاچه ارومیه خیزش پیداست و شاهکلید این معما را به بمن الهی و همراهی و همکاری دوستان از اقصی نقاط این کره خاکی چه مالی چه معنوی توانستیم از لای خاکهای فلات بیرون کشیده و تمیز نماییم از برای دوستان اهل علم و صاحبان طریقت که تا به امروز از وی بی خبر و در اسطوره ها بدنبالش بودند با عناوین مختلف. چه جالب است که جهان علوم هنوز بدان پی نبرده و چون بدان پی برد انگشت ندامت بدندان گیرد و احساس کمبود و شرمساری.
و اما کلید و شاهکلید این ماجرا
هریک از شما بارها و بارها به دستان خود نگاه میکنید واین عضو از بدنتان را در برآوردن نیازهای روزانه بطور ناخودآگاه بکمک گرفته با تمام توان و انرژی زیاد از آنها استفاده میکنید و تا روز فوت در خدمت دارید و بکارش میگیرید و اما چرا ما در اینجا این موضوع را پیش کشیدیم، موضوعی نبود جز درک مطلبی تازه در ارتباط با حیات بشری. در نوشتارهای قبلی نوشتیم که ما در دریاچه ارومیه 4 صفحه خاکی را کشف که 2 واحد شمالی آن شور و2 واحد جنوبی آن شیرین است که هر واحد حیات دارای خصوصیات حیاتی مختص بخود است. ما در این سفره آبی خیزش 5 واحد بزوگوسفند با چوپان و همسرش را داریم که برای 4 واحد 4 قطعه خاکی پیداست واحد پنجم خاکش پیدا نیست که گشتیم خاکش را در مرز مشترک 2 خاک قطب جنوب (شور) و خط استوای گرمسیری (شیرین) یافتیم و در این واحد گوسفندی در میان انگشتان یکدست حکم سبابه را دارد زمانیکه مشت را گره کنی متوجه میشوی که بدون آن کاری نیست و لذا امروز از همگان تقاضا میشود کمک کنند تا مشکلات بشری حل شود..
مشخصات عناصرخاکی این واحدها
1 - از آرارات تا ارومیه : در این قسمت بیشتر خاک را کلرور سدیم و ساکنین سفید با چشمان آبی یا سبز با قامتی بالای 170 مویی صاف و کمرنگ طلایی که با داشتن گوسفند مرینوس به سپیران(پیران) مشهور بوده اند..
2 - از ارومیه تا دره سرسبز اشنویه: کلرور کلسیم را میشود دید که صاحبان این زمینها در اطراف اشنویه بسیار تلاش کردند که آهک تولید کنند نتوانستند چون ار سنگ کلرورکلسیم نمیشود آهک تولید کرد چرا که گاز کلر سرمایی است و گرما بخود نمیگیرد اما کربنات کلسیم مهاباد بهترین آهک در منطقه است. در دره اشنویه که مرز مشترک دو صفحه خاکی شور و شیرین یا گرم وسرد است حیاتی دو زیستی داریم بنام حیات «رَوَند» که ما آنرا شاهکلید برای باز کردن قفل خیزش حیات بر فلات و گوی زمین میدانیم که در آینده نه چندان دور باید عملکند تا هر آنچه بر انسان در طبیعت پوشیده است عیان گردد
3 - از دره اشنویه تاجنگلهای بارانی کوهستان قندیل خاکهای کربناتی که دارای منابع و چشمه ساران آب شیرین است و مرکز تجمع وحوش گرمسیری..
4 - از اشنویه تا به گوک تپه مهاباد خاکها ی سیاهی از فسیلهای گیاهی که کربناتی هستند و مرکز تجمع جویبارهای اشنویه و مهاباد این محیط زیست کاملا گرمسیری و سیاه آفریقایی است و دارای سنگ سیاه گرانیت که استخراج و بفروش میرسد.
5 - از گوک تپه مهاباد بسمت میاندوآب و از آنجا بطرف کوهستانهای شرق مراغه که دشت شاهیندژ را شامل میشودترکیبات خاکی آن فسفاتین است که با ترکیبات خاکی استرالیا قرین و همسان است و حیاتش سبزه که برای انسان از کلمه هندو و برای گوسفند از کلمه شین بَش وبز را بعلت پیچش و نرمی مو مَرَز خوانند
6 - از کوهستان سهند تا به تبریز و سبلان: در 2 فاکتور دیده میشود حوزه سهند - تبریز -گردنه شبلی در این خاکها اسکلت جانوری بلند و قرمز که باید دلیل بلندیش را تحقیق کرد که یک عامل فلزی باید باشد و ساکنین آن قامتی بلند و کشیده با صورتی برافروخته و چشمانی سبز بوده اند که به مناطق شمالی اروپا کوچیده اند که میشود گفت اسکاندیناویها و اسکاتلندیها و انگلیسیهاو دانمارکیها و بعداز گردنه شبلی قامت بحالت عادی است اما فربه تا به زنجان و قزوین و کویر نمک که گوسفند قزل محصول خاکی این نواحی دیده میشود در مسیر قزل اوزن و مرغ و خروس رنگی همچنین ساکنین این نواحی به سمت شمال کوچ کرده در اطراف رود ولگا و دنیپر ساکن و جوامع امروزی روسیه را تشکیل داده اند که این جوامع را سوران یا آذری باید گفت در آغاز خیزش...
7 - از ضلع شمالی دره تبریز تا به سبلان و آرارات: ساکنین این بخش از خاکهای دریاچه همان قامت بلند و کشیده را دارند اما سفید که در کُردی آنان را بادینی خطاب کرده اند ارامنه را میشود گفت از این خاک سر برآورده اند که در فرهنگ کهن کُردی اقوام آذربایجان را سوران و بادین خطاب کرده اند که هر دو گویش لاتینی و به سمت شمال و شمالغرب رفته و ساکن شده اند. مطلب بسیار ظریف و پر محتوی اگر دنیای علوم کمک کند پرده ها فرو افتد و هر آنچه از حیات است و یا دربنیان آن شرکت دارد عیان گردد و انسان در یک فضای پر اندیش و خادم درگاه خویش را یابد و در اندرون نگرد از برای درک بیشتر در خدمتگذاری بهتر ....
موفق باشید
مرکز مطالعات ژنتیکی محیط زیست بنکه ی ژین«کیله شین2» استرالیا